جمعه 06 آوریل 12 | 12:56

خاطرات ناگفته از شهيد سيد مرتضي آويني

شهید «آوینی» نگاهی جامع به اتفاقات و پدیده‌های اطرافش داشت. امروز که دوباره به کتاب «آینه جادو» ی وی رجوع می‌کنم، می‌فهمم که وی چقدر نسبت به زمان خود جلو‌تر بوده است.


 سید مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست و هنرمند متعهد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که سابقه همکاری با سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی را دارد، در نوشته‌ای به‌مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت ایشان، خاطراتی از او را منتشر کرد:

به‌عنوان عکاس به گروه روایت فتح معرفی شده بودم. با شور و شوق خاصی صبح اول وقت به صدا وسیما رفتم. اولین برخوردم با سید شهیدان اهل قلم آقا مرتضی آوینی در شرایطی انجام شد که او را در حال وضو گرفتن درصدا وسیما دیدم. خیلی زود فهمیدم هر وقت برای مونتاژ برنامه «روایت فتح» می‌رود، از قبل وضو می‌گیرد. برای او راش‌های فیلم از مناطق جنگی، متبرک بود. برای همین نگاه شهید «آوینی» همواره نسبت به اتفاقات جنگ تحمیلی و رزمندگان نگاهی معنوی و خاص بود. صدا و نوع مونتاژ او در حین ضبط برنامه «روایت فتح» حال و هوای خاصی به این برنامه می‌داد.

حضور شهید «مرتضی آوینی» دربرنامه روایت فتح و در جبهه‌های جنگ همواره اتفاق خوشایندی تلقی می‌شد. اشاره‌ها و توصیفات وی در برنامه روایت فتح نشان‌گر این ادعاست. در خاطرات آن سال‌ها که در مجله سوره افتخار همکاری با این شهید بزرگوار را هم داشتم، اتفاقی افتاد که برایم بسیارخاطره انگیز شد.

من مجموعه‌ای جدید از کاریکاتور‌هایم را به آقا مرتضی نشان دادم. در این مجموعه، کاری وجود داشت که یک ماهی را در تُنگ به تصویر می‌کشید. «شهید آوینی» این تصویر را دید و نسبت به آن ابراز خرسندی کرد. او ماهی را استعاره از انسان خاکی به دور از اقیانوس معرفت دانست و عنوان کرد که این تُنگ مانع ورود ماهی به اقیانوس معرفت شده است. در حالی که انسان می‌تواند با اندکی تلاش خود را به این اقیانوس برساند. به این ترتیب این کاریکاتور مورد توجه ایشان واقع شد و با آنکه به لحاظ گرافیکی در چند خط ساده طراحی شده بود، درمجله سوره منتشر شد. تصور من از کشیدن آن طرح این بود که پرنده عشقم، بدنم را همچون قفسی می‌پندارد که در باغ نهاده‌اند، همچون یک ماهی زیبا در تنگ کوچک آب در دل اقیانوس… اما شهید آقا سید مرتضی آوینی وقتی برای بار اول طرح را دید، پیشانیم را بوسید و گفت: «می‌بینی سید جان چقدر تنهاییم، کمی تلاش کنیم با یک جست می‌توانیم خود را به اقیانوس عشق برسانیم. عشق را می‌بینیم، فاصله‌مان با آن تنها یک جداره نازک شیشه‌ای است اما…»

شهید «آوینی» نگاهی جامع به اتفاقات و پدیده‌های اطرافش داشت. امروز که دوباره به کتاب «آینه جادو» ی وی رجوع می‌کنم، می‌فهمم که وی چقدر نسبت به زمان خود جلو‌تر بوده است. به عنوان مثال، بحث دهکده جهانی مک لوهان، بحث داغ و جالب و مطرح انسان امروز است که او به درستی ماهیت آن را فهمید و در کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش به آن اشاره کرد. نگاه وی نسبت به مسائل همیشه نگاهی دینی بود. به هر شکل، او از کسانی بود که همواره به امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری ارادت عجیبی داشت و خود را دانش آموخته و عاشق ولایت می‌دانست.

نگاهی که به مسائل فرهنگی، هنری، اجتماعی داشت با این دید همراه بود. یعنی نگاهی اندیشمندانه توأم با خلوص، تقوی و فروتنی. ویژگی‌های هنری و تکنیکی آثار مستند شهید آوینی هم خیلی صادقانه و برگرفته از نگاه دینی او دارد. به قول معروف آنچه از دل برمی آمد، بر دل هم می‌نشیند. او صداقت را در این فیلم‌ها تزریق کرده بود. در فیلم‌هایش همواره حس ساده بودن و معنوی بودن نهفته است. آثار او در عین سهل بودن ممتنع نیز هست. مستند آثار ایشان اتفاق خجسته‌ای در ثبت وقایع سینمای مستند به شمار می‌آید. به طوری که می‌توان این آثار را برگ زرینی درکارنامه سینمای مستند ایران به شمار آورد.

شهید سید مرتضی آوینی همچون گلی سرخ میان بچه‌های روایت می‌درخشید، همه از تلألو وجود او جان می‌گرفتند، امید، حرف اول چشمان بغض آلودش بود، با وجود تمام غصه‌های سال‌های جنگ و شهادت دوستان بر روی دو پایش ایستاده بود. اما هنوز در سر سودایی داشت، ‌دلش نمی‌خواست مردم اسطوره‌های ایمان را به فراموشی بسپارند. «روایت فتح» دوباره به راه افتاد. اما همه گله داشتند که آن روح و نوای قبلی در فیلم‌ها نیست. کار «روایت» پس از جنگ سخت‌تر شده بود، ‌ حاجی‌گاه ناراحت می‌شد و به بچه‌ها گفت: «شما را به خدا در مورد من هر فکری می‌خواهید بکنید، اما در مورد این یکی دیگر قضاوت نکنید، روایت فتح اصلاً از من نیست، از یک جای دیگر است. مشکل ما این است که مقدار فیلم‌هایی که در دسترس داریم، محدود است و برای اجرای امر آقا مجبوریم برای زنده نگه‌داشتن و استمرار روایت فتح، ‌ آن را کمی طولانی‌تر کنیم، ‌ چون در حال حاضر دستمان به فیلم‌های جنگ در آرشیو صدا و سیما نمی‌رسد! (با اینکه اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسهٔ فرهنگی روایت فتح به فرمان مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد ولی متاسفانه شهید اهل قلم تا لحظه شهادت بسیار مظلوم بود، اینکه عملا امکان دسترسی به آرشیو صدا وسیما را نداشت، خود شاهدی بر این مدعاست.)

شهید آوینی به خودآگاهی به لحظه و حتی مکان شهادتش هم رسیده بود: «شب، سایه سیاه خودش را گستراند و ما سوار خودرو‌ها شدیم. در راه، سعید از حماسه‌های بازی دراز و کانی‌مانگا گفت و سید گریست، به مقر که رسیدیم، برنامه روایت فتح، خلاف همیشه قبل از ساعت ۱۱ پخش شده بود. طبق قراری که با نماینده ارتش گذاشته بودیم، باید صبح زود کارمان را شروع می‌کردیم. مرتضی آن شب تا صبح نخوابید، مدام قرآن می‌خواند و می‌گریست. نماز صبح را خواندیم، و به راه افتادیم. من رادیو قرآن را روشن کردم، و سید آرام دل به کلام وحی سپرد. با اصرار از گروه خواست تا به قتلگاه بروند. گویی آنجا منتظر حادثه‌ای بود. با شوخی گفتم «سید! قتلگاه هم شبیه همین تپه‌ها و گودال‌هاست دیگه! همین‌جا مصاحبه را بگیر»، اما مرتضی صبورانه گفت «می‌گردیم، تا قتلگاه را پیدا کنیم» و بالاخره قتلگاه را یافت و به آسمان پر کشید.» (منبع: کتاب همسفر خورشید)، در ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ پای سید مرتضی آوینی روی یک مین خنثی نشده رفت. در اثر انفجار، یک پای او قطع شد و بر اثر شدت خون‌ریزی در راه برگشت، به شهادت رسید. مهندس سعید یزدان‌پرست نیز در این حادثه شهید شد.

دل‌نوشته‌های شهید آوینی:

۱- جاذبه خاک، تن را به پایین می‌کشد و جاذبه آسمان، روح را به بالا و انسان در حیرت میان این دو جاذبه، راه خود را به سوی حق باز می‌شناسد.

۲- نَفَس‌های انسان، گام‌هایی است که به سوی مرگ بر می‌دارد. حضرت علی علیه السلام سخنانی از این دست که مالامال از «مرگ آگاهی» باشد، بسیار دارند. مرگ آگاهی، کیفیت حضور اولیای خدا را در دنیا بیان می‌دارد. تا آنجا که هر که مقرب‌تر است، مرگ آگاه‌تر است. و بر این قیاس باید چنین گفت که حضور علی علیه السلام در عالم، عین مر گ آگاهی است. مر گ آگاهی یعنی آنکه انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را در پیش رو دارد، آگاه باشد و با این آگاهی، زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد.

۳- عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش. در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد می‌گوید که همهٔ چشم‌ها در ظلمات محشر، در آن هنگامهٔ فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می‌گوید چگونه می‌توان خفت، وقتی که جهان ظلمتکدهٔ کفرآبادی است که در آن، احکام حق مورد غفلت است…

پی نوشت:

۱- آقا سید، می‌پندارم عشق تنها با قطره‌های اشک معنا می‌دهد، چقدر دل‌تنگم، چقدر خسته، هر روز فاصله‌ام با عشق بیشتر و بیشتر می‌شود و خانه تن تنها راه فرسودگی را می‌پیماید به امید روزی که از این سرگردانی نجات پیدا کند. چه زیبا کلام معرفت را یافتی و چه زیبا به دنیای زیبای عشق شتافتی…

۲- اختتامیه نخستین دوره انتخاب کتاب سال مقاومت (جایزه ادبی شهید آوینی) با حضور «علی‌اکبر ولایتی» مشاور مقام معظم رهبری، ‌ «سردار محمدرضا نقدی» رییس سازمان بسیج مستضعفین، ‌ «بهمن دری» معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود. این برنامه ساعت ۱۷ روز دوشنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۱ در سالن اجتماعات پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری در خیابان برادران مظفر جنوبی آغاز می‌شود.

در نخستین دوره انتخاب کتاب سال مقاومت (جایزه ادبی شهید آوینی) آثار این حوزه در شش گروه «ادبیات مستند»، ‌ «ادبیات داستانی»، «نقد، پژوهش و ادبیات تحقیقی»، «شعر»، ‌ «جنگ نرم» و «هنر» مورد بررسی داوران قرار گرفته‌اند که در هر گروه اثر شاخص معرفی و قدردانی خواهند شد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.