به گزارش تریبون مستضعفین «گونترگراس» شاعر، مجسمهساز، نقاش و از نویسندگان مشهور و بزرگ کشور آلمان و برنده نوبل ادبی سال ۱۹۹۹ است که اخیرا شعری با عنوان «آنچه باید گفته شود» سروده است که باعث جلب توجه جهانی و به وجود آمدن دردسرهای بسیاری برای او شده است.
از جمله اتفاقات واکنش دولت فلسطین اشغالی به اوست. وزیر کشور رژیم صهیونیستی علاوه بر اعلام ممنوع الورود بودن او به فلسطین اشغالی به این شاعر توصیه کرده تا آثارش را از داخل ایران منتشر کند، زیرا در این کشور میتواند مخاطبان مشتاق بیشتری بیابد. وزیر امور خارجهی آلمان نیز در مورد او اظهار داشته است قرار دادن ایران و اسرائیل در یک سطح اخلاقی کاری بی معناست.
از سوی دیگر در ایران جواد شمقدری در نامهای به این نویسندهی مشهور از او تجلیل نمود. علیرضا قزوه نیز در قدردانی از سوردهی او، شعری سروده است وبه او تقدیم کرده است. از سوی دیگر برخی در ایران بر این باورند که او با توجه به سابقهی حضور در ارتش نازی تحت امر هیتلر، سوژهای از پیش تعیین شده است برای اثبات فاشیست بودن تمامی مخالفان اسرائیل.
گونتر گراس گرچه در این شعر به خط قرمز حیات سیاسی اجتماعی در غرب که همان «دفاع از موجودیت و امنیت اسرائیل» است اعلام وفاداری میکند و در فرازی احمدینژاد را -به عنوان قهرمان هستهای ایرانیان و دشمن اسرائیل- گزافهگویی میداند که ملت خود را به بند کشیده و آنان را به هلهله و تشویق خود وادار کرده میخواند، اما همین که در فضای رسانهای نظام سلطه که تماماْ به مظلومنمایی و دفاع از رژیم جعلی و سفاک اسرائیل میپردازد، چنین تیغ انتقاد بر اسرائیل میگشاید جای تقدیر و حمایت دارد.
متن کامل شعر گونترگراس در ادامه میآید.
آنچه باید گفته شود
چرا خاموشم، چرا در این زمان دراز ناگفته گذاشته ام
آنچه را که عیان است و از « بازی جنگ » که طبق نقشه آنرا تمرین کرده اند سخن نگفته ام .
از آن بازی که اگر در پایان آن جانی به در برده باشیم، چیزی نیستیم جز یاداشتی در حاشیه .
ادعا می شود زدن ضربت اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی، حق است،
زیرا گمان می رود در قلمرو مردی گزافه گو که خلق اسیر در زیر یوغ خود را به هلهله های دستوری وا می دارد،
یک بمب اتمی ساخته می شود.
ولی چرا بخود اجازه نمی دهم نام آن کشور دیگر را بر زبان آورم،
کشوری که سالهاست قدرت اتمی فزاینده ای در اختیار دارد ــ هرچند پنهان از نظرها ــ
ولی بیرون از عرصه بازرسی ،
چرا ؟ چون بازرسی ممکن نیست؟
همگان خاموشند، حقیقتی را ناگفته می گذارند،
من نیز به پیروی از خاموشی فراگیر لب فروبسته ام ،
احساس می کنم که این دروغی است سنگین ،احساس اجبار می کنم،
بمحض آن که از این اجبار تخطی شود، چهره مجازات نمودار می گردد.
تکفیر « یهودی ستیزی » را همه می شناسند.
اما اینک از سرزمین من ،
زادگاه جنایتی بی مانند، که همیشه باید پاسخگوی آن باشد ،
قرار است، نسجیده، باز هم یک زیردریائی دیگر به اسرائیل فرستاده شود ،
همراه با سخنانی سرسری بعنوان جبران بدی های گذشته .
ویژگی آن زیر دریائی این است که
می تواند با کلاهک های خود همه چیز را در سرزمینی نابود کند
که وجود یک بمب اتمی در آن به اثبات نرسیده است،
پس اینک می گویم آنچه را که باید گفت.
ولی چرا تا کنون سکوت کرده ام.
چون فکر می کردم زادۀ سرزمینی هستم که لکه ای نازودونی بر دامن دارد
و همین مرا از گفتن حقیقت باز می داشت
و نمی خواستم نام اسرائیل رابرزبان آرم
که خود را همبسته آن می دانم و به آن وفادار خواهم ماند.
پس چرا حالا ، پیرانه سر و با آخرین قطره های بازمانده از مرکبم می نویسم :
اسرائیل اتمی برای صلح جهانی ، که خواه ناخواه صلحی است شکننده ، خطرناک است.
امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است
و چون ما ــ بعنوان آلمانی به حد کافی بار بر دوش داریم ــ
می توانیم تحویل دهنده وسیله ای گردیم که عواقب آن قابل پیش بینی است
و با عذر و بهانه های متداول نمی توانیم منکر شرکت خود در آن گناه گردیم.
اعتراف می کنم : دیگر ساکت نخواهم ماند
زیرا تزویر غرب دیگر برایم قابل تحمل نیست،
افزون بر این امید این نیزهست که( با شکستن این سکوت) بسیاری دیگر نیز خود را از سکوتی که در بند آن هستند آزاد سازند
و مصرانه از عامل خطری که شناخته شده است بخواهند از خشونت چشم بپوشد
و در عین حال مصرانه خواستار آن باشند که به یک مرجع بین المللی
امکان داده شود
تا پیوسته و بدون هیچ نوع مانعی
قدرت اتمی اسرائیل و تاسیسات اتمی ایران را زیر نظر و کنترل داشته باشد.
فقط از این طریق است که می توان به همه،
به اسرائیلی ها و فلسطینی ها
و بیش از آن به همه کسانی که با دشمنی و تنگاتنگ هم ساکن منطقه ای هستند
که به تسخیر جنون در آمده است ، کمک کرد
و از این طریق سرانجام به خودمان هم کمک کرده ایم.
Sorry. No data so far.