نقشهای مکمل در سریالهای «کمکم کن» و از «نفس افتاده» و فیلم سینمایی «گرگ و میش» قاسم جعفری از دیگر آثار او بود تا اینکه سال گذشته فیلم نفوذی او بر پرده سینماها رفت، البته هیچ کدام از این نقشها نتوانسته بود او را آنچنان که باید بر سر زبانها بیندازد تا نمایش «قلادههای طلا» و نقش اصلی او در این فیلم که خودش نیز این نقشآفرینی را نقطه عطفی در کارنامه هنریاش میداند. پای صحبت «علیرام نورایی» نشستهایم تا از چند و چون کارش در «قلادههای طلا» و دلایل موفقیت و فروش میلیاردی این فیلم و همچنین حاشیههایش بپرسیم.
آقای نورایی! به عنوان اولین سؤال، چه شد که برای بازی در فیلم «قلادههای طلا» انتخاب شدید؟
من ۱۵ سال پیش کار تئاتر را شروع کردم. پس از سالها قهر سینما با یک بازیگر جوان که بسیار پرانرژی است و عاشق این حرفه است، یک نقش پر از پتانسیل و پر از جای کار به من پیشنهاد شد. از طرف گروه سازنده، عباس شوقی اواسط فروردین سال گذشته با من تماس گرفتند، رفتم اما نتوانستم آقای طالبی را ببینیم. دو ماهی از پیشتولید گذشته بود که دوباره با من تماس گرفتند. میدانستم که خیلی از همکاران برای این نقش کاندیدا هستند و احتمال کمی میدادند که قبول شوم.
مثلاً چه کسانی کاندیدای این نقش بودند؟
دقیقاً نمیدانم، اما میدانم بسیاری از دوستان کاندیدا بودند. عدهای خودشان نپذیرفتند و اکثریت را هم آقای طالبی رد کردند. پس از دو ماه با من تماس گرفتند و توانستم آقای طالبی را ببینم. در جلسهای که بیش از پنج دقیقه طول نکشید، ایشان به من گفتند: «از زمانی که ما وارد پیشتولید این کار شدیم نام شما به این نقش چسبیده است، نمیدانم داستان چیست، فکر میکنم خدا برایت خواسته است اگر خوب کار کنی هم خودت هم فیلم بالا میرود، اگر ضعیف کار کنی هم خودت هم فیلم را زمین میزنی.» دست دادیم و روبوسی کردیم و گفتند برو قرارداد ببند. من قرارداد را بستم و با یک دنیا استرس و تشویش که به دلیل پیشزمینه ذهنی که نسبت به پایاننامه و اتفاقاتی که برای بازیگر آن فیلم افتاد، داشتم. پس از آن و در جلساتی که با گروه داشتیم دلگرم شدم و فهمیدم آنطورها هم نیست و قرار نیست که به جناح سیاسی خاصی توهین کنیم و فیلم در جهت آشتی و وحدت ملی است و میخواهد مردم را از صف کسانی که این تجمعات را به اغتشاش کشیدند، جدا کند، البته من فکرش را میکردم و منتظر بازخوردهای منفی هم بودم، حتی بیش از اینها، اما به این نتیجه رسیدم که آقای طالبی قصد محکوم کردن گروه خاصی را ندارند.
دلایلتان برای قبول نقش را چه میدانید؟
دو دلیل داشت؛ یکی اینکه پس از سالها یک نقش استخواندار و پرپتانسیل به من پیشنهاد شد و دیگر اینکه در این سالها اذیت میشدم، وقتی میدیدم برای یک طرز فکر سیاسی ممکن است دو برادر به هم توهین کنند و درگیر شوند و این اتفاق در سطح گسترده در جامعه ما رخ میداد. به عنوان یک هنرمند وظیفه خودم دانستم که در این فیلم که میخواست یکسری حقایق را نشان بدهد، حضور پیدا کنم، حقایقی که خیلیها از آن آگاهی نداشتند و به مدد تحقیقات کامل آقای طالبی بازگو میشود. احساس کردم من هم میتوانم در این مسیر مثمرثمر باشم و یک قدم فرهنگی در این راه بردارم. این دو نکته باعث شد که من با انرژی کامل در پروژه «قلادههای طلا» حضور پیدا کنم.
با توجه به حاشیههای گسترده این فیلم چه در زمان جشنواره و چه پس از اکران عمومی آن در سینماهای کشور، خود شما چه بازخوردهایی دریافت کردهاید؟ با توجه به اینکه شما در این فیلم بدمنی بودید که بار اصلی منفی کار را بر عهده داشتید.
پس از جشنواره از سوی همکارانم بازخوردهای مثبتی دریافت کردم، از طرف مردم هم همینطور. متأسفانه پیش از عید با جدی شدن اکران نوروزی این کار موجی در فضای مجازی علیه این فیلم و بازیگران آن به وجود آمد و حرف از تحریم فیلم به میان میآمد، البته موفق نبودند زیرا نه تنها فیلم از سوی مخاطبان تحریم نشده بلکه به فروشهای میلیاردی هم دست پیدا کرده است. اگر قرار است فیلمی با تحریم آنقدر خوب فروش کند، خب دوستان فیلم را تحریم کنند.
برخورد دوستان سینماییتان چطور بود؟ آیا تحت فشار قرار نگرفتید؟
بازخوردهای مثبت خیلی بیشتر از منفی بود. مسلماً یک فیلم سیاسی همه افراد را نمیتواند راضی کند و موافق و مخالف دارد اما خوشبختانه تا امروز موافقان بیشتر بودهاند، البته چند روز پیش روی اتومبیلم یکسری خط و خطوط نامأنوس انداخته شده بود که تا به حال چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود، نمیدانم شاید به دلیل نقشم در این فیلم بود.
به نظر میرسد بعضیها نمیدانند که بازیگر حرفهای فقط نقش را بازی میکند و کارش را انجام میدهد!
صددرصد، این بهخاطرعدم تعریف بازیگر حرفهای است. البته این موضوع مختص من نبوده و این برخوردها با کل کار و عوامل صورت میگیرد.
محوریترین نقش در «قلادههای طلا» نقش شما در این فیلم است و اکت شما در این فیلم باعث پررنگتر شدن آن هم شده است، از چه مؤلفههایی برای ایفای این نقش بهره بردید؟
من تجربه بسیاری برای بازی در نقش منفی را داشتم. من یکسری صحبتهای اساسی با آقای طالبی داشتم که پس از آن فهمیدم چه انتظاری از نقش دارد. خود فیلمنامه هم تقریباً این شخصیت را به صورت جامع و کامل توصیف کرده بود. این کاراکتری که من در «قلادههای طلا» بازی کردم تعقیب و گریز زیادی داشت و آقای حیایی بیخ گوشش در حال تعقیب بود. با توجه به قابلیتهایی که داشتم یکسری از عکس و فیلمهایی که از تکنیکهایم داشتم در اختیار آقای طالبی قرار دادم. ایشان استقبال کردند و در صحنههایی از فیلم اضافه کردند.
آقای حیایی هم اکت خوبی داشتند.
بله من هم مطمئنم که ایشان هم تمرینات این رشته را داشتهاند و به همین دلیل بدن ورزیدهای برای این نقشهای حادثهای دارند.
شنیدهایم که برای ایفای این نقشتان از بدلکار استفاده نکردهاید و خودتان همه صحنهها را بازی کردهاید؟
من توانستهام حرکتها و تکنیکهای ورزش «پارکور» را در بازیگریام به کار بگیرم که خدا را شکر توانستم قسمتی از آن را در این فیلم استفاده کنم و امیدوارم روز به روز بیشتر و بهتر از این مهارت در سینمای ما استفاده شود. معمولاً خیلی کم پیش آمد که من از بدلکار استفاده کنم، مگر اینکه واقعاً خطر مرگ صددرصد داشته باشد.
در پشت صحنه فیلم مشکلی برایتان اتفاق نیفتاد؟
اتفاق که اگر قرار باشد بیفتد، در یک راه رفتن ساده هم میافتد. در «قلادههای طلا» همه صحنههای خطرناک بدون اتفاق سپری شد اما در یک دویدن ساده در دکور میدان ونک یک آجری که روی کم کاری دوستان صحنه در محل نامناسبی قرار گرفته بود، باعث پیچ خوردگی پای من شد. قرار بود پایم سه هفته در گچ بماند که من چهار روزه گچ را باز کردم و به پروژه پیوستم اما این اتفاق باعث شد که پنج ماه نتوانم ورزش کنم و هنوز هم مشکل پایم ادامه دارد.
با نقشی که شما در «قلادههای طلا» بازی کردید به یکی از بهترین بدمنهای سینمای ایران بدل شدید. در آخر فیلم هم زنده ماندید و فرار کردید.
این اتفاق مستند است. نقشی را که من در این فیلم بازی کردهام از سوی وزارت اطلاعات پیگیری شده بود. جاسوسی که وارد کشور شده بود و با استفاده از خیانتهای رخ داده توانسته بود با یک گریم ۸۰ ساله از فرودگاه امام فرار کند و از کشور خارج شود. علاوه بر نقش من، نقش آقای حیایی هم نمونه واقعی داشته است و براساس واقعیت است.
خود شما درخصوص این شخصیت که نقشش را بازی کردهاید، مطالعه داشتید؟
من به دلیل اینکه زمان کافی نداشتم و از طرف دیگر منبع و مآخذی برای مطالعه در این خصوص برایم فراهم نبود، نتوانستم مطالعهای داشته باشم زیرا اطلاعات این مسائل امنیتی به راحتی در اختیار هر کسی قرار نمیگیرد. من ترجیح دادم به تحقیقات یکسال و نیم آقای طالبی اعتماد کنم.
برمیگردیم به جشنواره. پیش از اجرای این فیلم همه فکر میکردند که برخوردهایی رخ دهد اما سالن در سکوتی غرق شده بود و فکر میکنم به دلیل ساختار قوی فیلم بود.
بله ساختار فیلم تماشاگر را تا آخر فیلم نگه میدارد. من در جشنواره سه تا چهار سینمای مردمی رفتم و دیدم برخلاف خبرهایی که مربوط به هو شدن فیلم در رسانه مطرح شده بود، سالن در سکوتی غرق بود. یکی وقتی میدیدم برای یک طرز فکر سیاسی ممکن است دو برادر به هم توهین کنند و درگیر شوند و این اتفاق در سطح گسترده در جامعه ما رخ میداد، به عنوان یک هنرمند وظیفه خودم دانستم که در این فیلم که میخواست یکسری حقایق را نشان بدهد، حضور پیدا کنم؛ حقایقی که خیلیها از آن آگاهی نداشتند و به مدد تحقیقات کامل آقای طالبی بازگو میشود. احساس کردم من هم میتوانم در این مسیر مثمرثمر باشم و یک قدم فرهنگی در این راه بردارم
دو جا یکی دو نفر خواستند داستان هوی دوسال پیش را راه بیندازند که خدا را شکر بیش از سه ثانیه طول نکشید چون کسی همراهشان نشد. از آنجا به بعد استرسهایم کم شد و انرژی مثبت گرفتم.
ابتدا قرار بود فیلم در بخش مسابقه جشنواره فجر قرار بگیرد، اما بعد از آن خارج شد. دلیل این اتفاق را میدانید؟
قبل از اینکه آقای خزایی دبیر جشنواره بشوند، قرار بود فیلم در بخش مسابقه باشد و همه خودمان را لااقل برای کاندیدا شدن آماده کرده بودیم. از نظر فنی یکسری کار مانده بود و نسخه اصلی فیلم یک ربع پیش از اینکه فیلم برای اولین بار در سینما استقلال اکران شود، رسید. یکی از دلایلی که باعث شد حرف و حدیثهایی مبنی بر عدم حضور فیلم در جشنواره مطرح شود، دیر رسیدن کار بود.
فروش میلیاردی «قلادههای طلا» را پیش بینی میکردید؟
بله. به نظر من فروش بیشتر از اینها هم میشود. تا به حال بیش از یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان فروش داشته است و من فکر میکنم که باید منتظر رکورد زدن باشیم.
به نظر شما دلیلش چیست؟
فیلم پتانسیلش را دارد. فیلم خوشساختی است، موضوعش داغ است و فکر میکنم این تحریمها باعث این فروش شده است. مثل برخی دیگر از فیلمها که پس از تحریم فروش بیشتری داشت. فکر میکنم اگر کسی هم حوصله تماشای فیلم سیاسی نداشته باشد این تحریمها باعث میشود که کنجکاو شود که این فیلم چیست که این همه حرف و حدیث به دنبال خود دارد و این همه برخیها آنقدر بد و بیراه میگویند.
برخی میگویند توقیف دیگر گزینههای نوروزی و محدود کردن اکرانش به دلیل بالا بردن فروش «قلادههای طلا» است.
اگر واقعاً این همه دستهای پشت پرده وجود داشت، خیلی فیلمهای دیگر در جشنواره بودند که میتوانستند گزینههای اکران نوروزی بشوند برای اینکه قلادههای طلا بفروشد. محدود کردن سینماها برای گشت ارشاد باعث شد که این صفهای عریض و طویل برای تماشای گشت ارشاد در مقابل سینماها ایجاد شود.
با نظر شما اکران موفق فیلم «قلادههای طلا» به همراه فروش میلیاردی آن باعث میشود که روند تولید فیلمهای سیاسی به صورت گستردهتر ادامه پیدا کند و اعتماد مدیران سینمایی به کارگردانان متعهد در این ژانر پایدار بماند؟
صددرصد. به نظر من «قلادههای طلا» قدم بزرگی در این ژانر از سینماست. من خودم فکر نمیکردم این فیلم آنقدر موفق ظاهر بشود و با این جسارت به موضوع بپردازد.
بازمیگردیم به اولین حضورتان در تلویزیون، سریال جابربن حیان.
البته آن فیلم اولین حضور من در تلویزیون نبود و شاید به دلیل پررنگ بودن نقشم در آن فیلم این تصور به وجود آمده است. من سال ۷۹ مشغول پروژه شب آفتابی آقای قاسم جعفری شدم که درباره زندان زنان بود و خانم رزیتا غفاری نقش اصلی فیلم را بر عهده داشت. در این فیلم من نقش بهنام را داشتم که در نوروز ۸۰ روی آنتن رفت. بعد از شش سال نقش زبیر را در جابربن حیان بازی کردم و پیش از آن نیز در سریالهای «مسافری از هند»، «پول کثیف»، «از نفس افتاده» و «کمکم کن» حضور داشتم.
نقش «زبیر» در جابربن حیان بود که شما را به عنوان یک بازیگر حرفهای مطرح کرد و توجههای بسیاری به شما جلب شد اما پس از جابربن حیان شاهد ادامه آن روند نبودیم. چرا؟
بله. برای خودم هم این مسئله از مهمترین علامت سؤالهای کاریام است. «زبیر» جابربن حیان یکی از نقشهای خاص بود که تحرک بسیار داشت و یک جورهایی نقش یک کار بود. خودم بعد از این فیلم انتظار اتفاقات خوبی داشتم با توجه به اینکه پخش جابربنحیان با اکران «گرگ و میش» هم همراه بود.
البته حضورتان در فیلم گرگ و میش هم چندان دیده نشد و کل نقش شما در این فیلم به چند دقیقه هم نرسید.
نقش من در فیلمنامه گرگ و میش خیلی بیشتر بود، پیش از فیلمبرداری یک بازنویسی به فیلمنامه خورد و نقشم کمرنگتر شد، حین فیلمبرداری باز هم از نقش کم شد، در تدوین هم که کلاً قلع و قمع شد و تبدیل شد به فیلمی که در سینما دیدید.
درباره سکوت چندساله سینمایتان میگفتید.
بله. بعد از جابربنحیان و گرگ و میش منتظر بودم که لااقل از دفاتر سینمایی با من تماس گرفته شود اما هیچ اتفاق سینماییای رخ نداد حتی یک تماس تلفنی و من مشغول تله فیلم و سریال شدم تا نفوذی احمد کاوری. از گرگ و میش تا نفوذی چهار سال سکوت کامل سینمایی بود و این موضوع همیشه برایم سؤال است.
وضعیت بازیگریتان را در آینده با توجه به موفقیت «قلادههای طلا» به چه صورت ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر که سر فیلم سینمایی «استرداد» آقای غفاری هستم، پروژه فاخر فارابی که آقای فرخنژاد نقش اول کار را بر عهده دارند. امیدوارم که اتفاقهای خوبی بیفتد و دیگر از این علامتهای سؤال و تعجب ایجاد نشود که سالها در سکوت به سر ببرم.
پیشنهاد جدیدی ندارید؟
بعد از جشنواره پیشنهادات بسیاری داشتم که بیشتر تلهفیلم بودند.
دیگر نمیخواهید تلهفیلم کار کنید؟
اگر کار خوبی باشد چراکه نه. اتفاقاً بعد از «قلادههای طلا» در تلهفیلم احمد معظمی در نقش یک تروریست بازی کردم با نام «ساعت به وقت صفر» که در ایام نوروز روی آنتن هم رفت.
یک سؤالی که همیشه مطرح بوده اینکه چرا شما همیشه نقش بدمن فیلم را بازی میکنید؟
البته من نقش مثبت هم داشتم. شاید منفیها پربینندهتر بوده است، مثلاً در گلوگاه شیطانی نقش یک رزمنده را بازی کردم اما به دلیل اکران مخاطب خاص هیچ کس آن فیلم و نقش من را ندید. در سریال کمکم کن و از نفس افتاده هم نقش مثبت داشتم.
اما دید عموم به شما بازیگر نقش بدمن در فیلمهاست. چرا؟
شاید به این دلیل است که نقشهای مثبتی که نوشته میشود خیلی خوب پرداخته نمیشود و جذابیت چندانی هم ندارد، البته در فیلمنامه و نه بازی بازیگر، اما نقش منفی جای کار بیشتری دارد. اعتقاد خودم هم بر این است که وقتی بتوانیم بدیهای جامعه را به خوبی نشان بدهیم خیلی بیشتر تأثیر گذاریم، در غیر این صورت همه ما در زندگی روزمره نقش مثبت را به خوبی بازی میکنیم.
پس دلیلی نمیبینید برای اینکه بیشتر نقشهای منفی را به شما پیشنهاد میدهند.
البته خودم به نقشهای منفی علاقهمندم، یعنی اگر نقش منفی و مثبت همتراز در یک کار به من پیشنهاد کنند، من نقش منفی را انتخاب میکنم.
شما در فیلم «گلوگاه شیطان» نقش رزمنده را داشتید و در «قلادههای طلا» نقش جاسوس MI۶، ایفای این نقشهای متقابل با توجه به تمرکز فکری و روحی، برایتان سخت نبود و چطور از پس انجام آن برمیآمدید؟
شغل بازیگری همین است دیگر. استارت کار من با تئاتر بوده است. در دورانی که من تئاتر دانشجویی کار میکردم همزمان سه کار تئاتر را تمرین میکردم کهگاه در تضاد ۱۸۰ درجهای با یکدیگر بودند. در آن سن و سال خیلی بیشتر باعث به هم ریختگی روحی من میشد. اما این تمرینها باعث شد که توانایی ایجاد این هماهنگی را پیدا کنم و از لحاظ روحی آسیب نبینم.
اما فعالیتتان در تئاتر را محدود کردید.
من آخرین کار تئاترم سال ۸۲ در جشنواره فجر بود به نام «یکی از خیلیها». آن زمان به دلیل اینکه مشغول پروژه «کمکم کن» بودم نتوانستم گروه را آن طور که باید همراهی کنم و آنها هم بدون حضور من برای اجرا رفتند و از آن زمان از تئاتر خداحافظی کردم.
دلتان برای صحنه تئاتر تنگ نشده است؟
نه خیلی! به نظر من تئاتر از لحاظ اقتصادی و آینده شغلی تأمینکننده نیاز بازیگران نیست.
برای آینده شغلیتان بین سینما و تلویزیون کدام مدیوم را انتخاب میکنید؟
سینما.
اما جامعیت مخاطب تلویزیون بیشتر است.
بله. اما باید سعی کنیم مخاطب سینما هم زیاد شود. البته من سابقه تلویزیونی بسیار بیشتری داشتهام.
دقیقاً و بیشتر میشود گفت که شما بازیگر تلویزیونی هستید.
بله. در مقابل بیشتر از ۲۰ کار تلویزیونی تنها پنج کار سینمایی داشتم.
با نگاهی به سابقه کاری شما به جرئت میتوان «قلادههای طلا» را نقطه اوج بازیگریتان دانست. آیا این پروژه موفق انتخابهای بعدیتان را سختگیرانه میکند؟
نه. مگر سالانه چند پروژه خوب در سینمای ما کار میشود که با توجه به حجم بالای بازیگران خوب، من شانس دعوت شدن را داشته باشم؟ اگر قرار باشد اینطور فکر کنم باید چند سالی را خانهنشین شوم تا نوبتم شود. زیاد سختگیری نمیکنم اما این به این معنا هم نیست که سر هر کاری بروم.
درباره نقشتان در «استرداد» غفاری بگویید؟
در پروژه «استرداد» نقش مکمل دارم. امیدوارم نقش خوبی از آب دربیاید. تا امروز تنها یکسری سکانسها را در فریدونکنار گرفتهایم. فیلمنامه همزمان در حال نگارش است.
به نظرتان «استرداد» به جشنواره امسال میرسد؟
فکر میکنم پروژه «استرداد» از کارهای خوب جشنواره امسال باشد.
همچنان نقش بدمن را ایفا میکنید؟
نمیدانم! چون فیلمنامه کامل نشده است.
کار با آقای طالبی را چطور میبینید؟
راستش را بخواهید پیش از اینکه با ایشان کار کنم کمی میترسیدم که ایشان از آن کارگردانهای بد اخلاق و سختگیر باشند. پیش از آغاز کار پشت صحنه دستهای خالی را دیدم و خیالم راحتتر شد. در طول کار هم با اینکه کار بسیار سنگین بود در گرمای شدید تابستان با آن حجم هنرور و دکور عجیب و غریب و هماهنگی همه اینها، من یک ثانیه بداخلاقی و عصبانیت از آقای طالبی ندیدم. در فضایی کاملاً آرام کار جلو رفت و فضای پشت صحنه بسیار لذتبخش بود.
خودتان چند بار فیلم را دیدید؟
فکر کنم نزدیک ۱۰ بار فیلم را دیدم و با توجه به اینکه بارها دیدهام هنوز خسته نشدهام و این برای اولینبار است که به تعداد زیاد کاری را که انجام دادهام، دیدم اما دلزده نشدهام.
اگر خاطرهای دارید بفرمایید.
یکی از خاطرههای کار «قلادههای طلا» روزی بود که میدان هفتتیر را میگرفتند. روز جمعه بود. حجم بالایی هنرور، نیروهای انتظامی، پلیس راهور آتش نشانی، همه و همه آن روز سر فیلمبرداری آفیش بودند. از طرف دیگر این شلوغی به گوش نمازگزاران جمعه هم رسیده بود و نمازگزاران به سمت هفت تیر راهپیمایی کرده بودند.
در پایان اگر سخنی باقی مانده بفرمایید.
از مردمی که فیلم را دیدهاند سپاسگزارم و برای کسانی که به هنرمندان کشورشان بیاحترامی میکنند به درگاه خداوند دعا میکنم که رویکردشان تغییر کند.
Sorry. No data so far.