چهارشنبه 18 آوریل 12 | 11:28

حزب‌اللهی‌ها و تقلیل معیارهای انقلابی

جواد درویش

جریان اصول‌گرا و مذهبی و حزب اللهی بیش از سایرین گرفتار این تقلیل معیارها شده است. آقای حسین شریعتمداری به عنوان مؤثرترین مقاله‌نویس و ژورنالیست جریان اصول‌گرا را نگاه کنید… چرا سطح قضاوت‌های ایشان از جریان‌ها، افراد و فتنه‌هایی که اتفاق می‌افتد، فراتر از وابستگی به سرویس‌های جاسوسی بیگانه و عوامل ضد انقلاب و … نمی‌رود؟


جواد درویش– آقای یامین پور در بند آخر این مطلب از تبدیل شدن یک مسئله جزئی و ظاهری در سینما به بحث اصلی رسانه‌ها انتقاد کرده‌اند. بنده با تایید نوشته ایشان، به نظرم می‌رسد این تقلیل گفتمانی مختص سینما نیست و امروز در هر عرصه‌ای شاهد آن هستیم.

این روزها وقتی به روزنامه ها، مجلات و برنامه های صدا و سیما و… نگاه می‌کنیم، تمام موضع گیری‌ها و تحلیل‌ها از سطح تعیین اقسام انحرافات افراد، بررسی پرونده های امنیتی و فسادهای مالی و … فراتر نمی‌رود. یگانه معیار انتخاب اکثر ما برای تعیین صلاحیت‌ها چه در انتخاب نمایندگان، چه در ارزش‌گذاری روی شخصیت‌ها و …، نداشتن پرونده فساد مالی و اخلاقی است. این نه تنها در بین مردم که میان اصحاب رسانه و حتی مسئولین و نمایندگان هم به وضوح قابل مشاهده است. همه رفته‌اند در پوست قوه قضائیه یا وزارت اطلاعات و خود را درمقام تشخیص جرم می‌بینند. اگر بحث عزل و نصبی به میان باشد، کسی از قابلیت‌ها و صلاحیت‌ها و مبانی فکری و معرفتی سؤال نمی‌کند. مسئله اصلی نداشتن سو سابقه مالی و اخلاقی و … است!

این‌ها انتقادهایی از خودم و خودمان است. جریان اصول‌گرا و مذهبی و حزب اللهی بیش از سایرین گرفتار این تقلیل معیارها شده است. آقای حسین شریعتمداری به عنوان مؤثرترین مقاله‌نویس و ژورنالیست جریان اصول‌گرا را نگاه کنید. ایشان الحق و والانصاف همیشه و به خصوص در دوران اصلاحات، امید و تکیه گاه بچه‌های بسیجی و حزب اللهی کشور بوده و اکثراً در قضاوت‌ها، قلمش به اشتباه و انحراف نرفته است. اما چرا سطح قضاوت‌های ایشان از جریان‌ها، افراد و فتنه‌هایی که اتفاق می‌افتد، فراتر از وابستگی به سرویس‌های جاسوسی بیگانه و عوامل ضد انقلاب و … نمی‌رود؟ آیا واقعاً اگر مثلاً آقای حجاریان و سروش و نصر و… مشکل امنیتی و اطلاعاتی نداشتند، مسائل ما با آن‌ها حل بود؟ این انتقاد به همه رسانه‌های حزب اللهی وارد است نه فقط ایشان. درمورد گفتمان اطرافیان رئیس جمهور، آیا اگر فقط افراد منتسب به آن، فساد مالی و اخلاقی و ارتباط با جن و پری نداشته باشند، مسئله دیگری ندارد؟ من گفتمان اطرافیان رئیس جمهور را به هیچ وجه قبول ندارم و آن را نادرست و ارتجاعی می‌دانم، اما سلیقه آن‌ها را در انتخاب روش گفتمانی برای مواجه با مردم و دنیا، می‌ستایم؛ و به همین اندازه از اینکه با این گفتمان مواجهه امنیتی می‌شود، بیزار و نگرانم.

ما شنیده‌ایم روزنامه‌های زنجیره‌ای که در دوران دوم خرداد منتشر می‌شد، و همین‌طور مجلات و نشریات آن زمان حاوی مطالبی علیه مبانی اسلام و انقلاب و … بود. اما شاید اکثر ما دقیق بررسی نکرده باشیم که چرا آن‌ها این رویکرد را دنبال می‌کردند؟ چرا مثلاً آقای حجاریان دست می‌گذارد روی مبانی فقهی جمهوری اسلامی و سعی می‌کند نظام مبتنی بر ولایت فقیه را در خدمت سکولاریسم معرفی کند!؟[1] و چرا این مطالب را در روزنامه‌ها و نشریات عمومی چاپ می‌کند؟ چرا سروش مهم‌ترین و پر چالش‌ترین بحث‌های خود را در مورد معرفت دینی و پلورالیسم و … در مجلات کیهان فرهنگی و کیان چاپ می‌کند؟ چرا پر نفوذترین ژورنالیست‌های آن‌ها افرادی هستند که با این رویکرد وارد میدان می‌شوند نه رویکرد اطلاعاتی و امنیتی و …؟

البته ناگفته نماند همین افراد با این ژست اندیشه‌ای، وقتی به اندیشه‌های آیت الله مصباح و دفاع ایشان از مبانی اسلام و نقد تفکرات آن‌ها برمی خوردند، راهی جز تخریب و ترور شخصیت نمی‌یابند[2]. ولی رویکرد کلی آن‌ها برای پیش‌برد اهدافشان رویکرد اندیشه‌ای و فرهنگی است و از همین راه سعی می‌کنند، مردم را با خودشان همراه کنند.[3]

اما ما از یک طرف فضای اندیشه‌ای را می‌بریم به حوزه‌های علمیه و نشریات و کتاب‌های تخصصی و دانشکده‌ها و … و مسائل سطحی را تزریق می‌کنیم به جامعه عمومی. چرا همین ائمه جماعات و مراجع اعظام که نور چشم ما هستند و هرکدام در حوزه مسائل دین‌شناسی و… کتاب‌ها و مقالاتی دارند، به میان مردم که می‌آیند، اکثراً از افق‌های اعلای دین و ملزومات سیاسی- اجتماعی اسلام حرفی نمی‌زنند؟ امام مگر فقه را تعریف نکردند به «تئوری اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور»؟ و رهبری مگر در نشست‌های اندیشه‌های راهبردی و دیدار با اساتید حوزه و دانشگاه، از جامعه اسلامی و تمدن اسلامی و علم اسلامی و … صحبت نمی‌کنند؟ چرا این شکاف گفتمانی بین فرمایشات امام و رهبری و ائمه جماعات و … وجود دارد؟ نخبگان حوزه و دانشگاه چرا به میان مردم نمی‌آیند؟[4]

آیت الله مصباح یزدی شاید از معدود کسانی باشد که مهم‌ترین مباحث مربوط به نقد علوم غربی و تبیین حکومت اسلامی و علوم انسانی اسلامی را از تریبون نماز جمعه و برای عموم مردم ایراد می‌کردند. چرا نباید بقیه علما بحث‌هایی از این دست را لااقل در این دهه که رهبری «دهه پیشرفت و عدالت» نام‌گذاری کردند و از موقعیت فعلی به «پیچ‌های عظیم تاریخی» تعبیر کردند، ارائه کنند؟

از طرف دیگر ژورنالیست‌های ما، سیاستمداران ما و جامعه مذهبی ما خودش را بیگانه از فقه و مبانی حکمی اسلامی نشان می‌دهد و در مسائل عادی حیات اجتماعی خود به دین رجوع نمی‌کند. چرا نباید هیچ گاه مسائل اقتصادی، دیپلماسی خارجی، فرهنگ عمومی، سینما و… به مسائل فقهی ارجاع شود؟ این همه حدیث و روایت در مورد تنگ شدن روزی به علت گناه، خواب بین الطلوعین، تلاش برای آخرت نداشتن و… وجود دارد. چرا در دلایل تحلیل‌گران اقتصادی ما هیچ‌گاه مسائل گرانی و تورم و … به این احادیث ارجاع داده نمی‌شود؟ یادم هست چند سال پیش آیت الله صدیقی برای پیشگیری از زلزله، به مردم توصیه کردند تقوا را بیشتر رعایت کنند و از گناهان فاصله بگیرند. که بعد از آن انواع توهین‌ها و تمسخرها به راه افتاد. چرا همان موقع کسی محکم از مبانی اعتقادی این حرف دفاع نکرد؟ چرا رسانه ها عقب کشیدند؟

من فکر می‌کنم راست و چپ سنتی ما در کنه ذات اندیشه اجتماعیشان مثل هم‌اند! بله در حوزه مسائل فردی، افراد متدین و متشرع در هردو سمت دیده می‌شوند که مشیت الهی و مسائل غیبی را دخیل در امور شخصی خود مثل قبولی دانشگاه و ازدواج و … می‌دانند. ولی هر دو وقتی به جامعه و مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و … می‌رسند، جز عوامل مادی و دنیوی چیز دیگری را ملاک قرار نمی‌دهند. آیا این با تعریف امام (ره) از فقه منافات ندارند؟ آیا ما می‌توانیم به این معنا خودمان را خط امامی واقعی بنامیم؟

شهید مطهری مقاله دارند در کتاب گفتارهای معنوی با عنوان «ایمان به غیب». ایشان در این مقاله با استناد به آیه «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب…[5]» این ایمان را صفات مؤمنین می‌دانند و آن را «ایمان داشتن به اموری که قابل درک و حس ظاهری نیست»، تعریف می‌کنند. ضمناً ایشان متذکر می‌شوند این ایمان نه تنها در مسائل فردی، که در مسائل اجتماعی و حتی جهانی هم باید وجود داشته باشد؛[6] و به نظر من راز اینکه رهبر معظم انقلاب ریشه انقلاب‌های منطقه را غیر از اکثر تحلیل‌گران که به فقر و بی‌عدالتی و … بر می‌گردانند، منسوب به «وعده تخلف ناپذیر الهی» می‌کنند، همین ایمان به غیب است.

وعده‌های الهی، ایمان به غیب و آیات و روایت ما اگر پشتوانه تحلیل‌های سیاسی و اقتصادی قرار نگیرند، مرگ جامعه اسلامی فرا خواهد رسید. شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی، شرط پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی را معرفی مکتب و ایدئولوژی انقلاب که همان ایدئولوژی اسلام است، می‌دانند[7]؛ و امروز که دنیا در تئوری‌های اقتصادی و سیاسی خود به بن بست رسیده و انقلاب‌هایی در منطقه به وقوع پیوسته، مهم‌ترین و بهترین فرصت برای معرفی ایدئولوژی انقلاب است. این کار را نه فقط علما که مردم و رسانه ها و مسئولین هم باید انجام دهند.

شهید آوینی در مقاله «ایمان، منجی جهان فرداست»، این بن بست تاریخی غرب را به درستی پیش بینی کرده بود و برای پرکردن خلاء ناشی از توصیه هایی نموده بود: «جهان فردا دیگر از آنِ غرب نیست و همه تحولات حکایتگر همین حقیقت هستند […] آمریکا و اروپا بعد از دو قرن روشنفکری و یک قرن توسعه صنعتی به همان عاقبتی دچار آمده‌اند که همه تمدن ها در طول تاریخ. […] به نظر می‌رسد که پیش از اضمحلال و فروپاشی کامل، با رویکرد دیگرباره انسان به عالم معنا، خلا درونی بشر که ناشی از بی ایمانی است پر خواهد شد و «اثبات» جای «انکار» خواهد نشست.«ایمان» منجی جهان فرداست چنان که منجی ایران شد و انقلاب اسلامی را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوی ودینی در سراسر جهان مبدل کرد.»[8]

در این ایامِ مابین شهادت شهید آوینی و شهید مطهری که به نام «اندیشه انقلاب اسلامی» نام‌گذاری شده است، یک بار دیگر سعی کنیم به مبانی اعتقادی انقلاب برگردیم و مسائل روز را بدون درنظر گرفتن آن‌ها تحلیل نکنیم.

[1] در این زمینه بنگرید مجموعه مقالات ایشان را در کتاب «از شاهد قدسی تا شاهد بازاری»
[2] بنگرید مصاحبه سروش با روز آنلاین با عنوان «جریان مصباح یعنی فاشیسم»
[3] البته پرواضح است رویکرد اندیشه‌ای برای این جریان ها در اکثر اوقات صرفا صورتکی بزک کرده و ظاهری است و در ورای آن اهداف دیگری دنبال میشود. به تعبیر آیت الله جوادی آملی «یک وقت شبهه علمی است و یک وقت شهوت عملی»، باید به شبهه علمی جواب علمی داد، و به شهوت عملی، رسیدگی قضایی کرد. اما باید توجه داشت که رسیدگی قضائی کار قوه قضائیه است نه مردم و رسانه ها.
[4] شکوه های شهید مطهری از نظریه پردازن و اندیشمنداتی که به مسائل مردم کاری ندارند را در مقدمه کتاب »داستان راستان« بخوانید.
[5] آیه سوم سوره مبارکه بقره
[6] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص: 151-137
[7] مجموعه ‏آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏24، ص: 177
[8]کتاب «آغازی بر یک پایان» ص 116

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.