مخالفتهای گسترده با اسلام و ایستادن در برابر گرایش افراد حقطلب به سوی این دین الهی به ویژگیهای بیبدیل این دین در «انسانسازی» و «جهانبینی» بدون نقص آن باز میگردد. از همین روست که در برابر موج فزایندهی گرایش به اسلام، شاهد اسلامستیزی و اسلامهراسی در شیوهها و اشکال متعدد هستیم.
نخستین هستههای اسلام ستیزی درست با نخستین دعوت پیامبر گرامی اسلام به این دین مبین، پایه گذاری شد و این کارشکنیها تا به امروز در پوششهای گوناگون و از زوایای متفاوت همچنان ادامه دارد. مخالفتهای گسترده با اسلام و ایستادن در برابر گرایش افراد حق طلب به سوی این دین الهی به ویژگیهای بیبدیل این دین در «انسان سازی» و «جهانبینی» بدون نقص آن باز میگردد.
«انسان» در اسلام با «انسان» مکاتب دیگر متفاوت است و از سوی دیگر نقاط ضعف مکاتب ماتریالیستی و لیبرالیستی در آیینهٔ «اسلام ناب محمدی» بازنمایی میشود، از همین روست که در برابر موج فزایندهٔ گرایش به اسلام، شاهد اسلام ستیزی و اسلام هراسی در شیوهها و اشکال متعدد هستیم. به بیان دیگر، استدلالهای روشن و منطقی اسلامی لرزه بر اندام اومانیسم میاندازد، از همین رو ستیزه گران با این دین مبین آنجا که منطقشان ته میکشد و اتاقهای فکرشان از دسیسه چینی اسلام هراسی و بهانه تراشیهای دروغین برای اسلام ستیزی راه به جایی نمیبرند، پروژهٔ دیگری را در دست میگیرند؛ تقدس زدایی و هجمه به مقدسات دینی. هجمه به مقدسات اگر چه ویژهٔ دین اسلام نیست و گاهی چنین رفتارهای شنیعی را دربارهٔ سایر مکاتب الهی نیز شاهد هستیم، اما حجم و اهداف چنین هجمهای دربارهٔ اسلام و مقدسات این دین مبین، ابعاد گستردهتری را در بر دارد و هدفهای دراز مدتی در پس پردهٔ این پروژهٔ استکبار، پرسه میزند.
ریشههای یک مخاصمهٔ تاریخی
سنگ بنای مخاصمهٔ اسلام و غرب را باید در گسترش اسلام در قرنهای اولیهٔ هجرت (قرن هشتم میلادی)، در قلب اروپا از ایتالیا و فرانسه تا اسپانیا جستوجو کرد. حضور مسلمانان در اسپانیا (آندلس) ۸ قرن به طول انجامید و سبب شد تا اسلام ستیزی این بار در قالب جنگهای صلیبی، ظهور و بروز یابد. در جنگهای صلیبی از سال ۱۰۹۱ تا سال ۱۲۹۱م. ثروتمندان یهودی و مسیحی از طرف اروپا برای تصرف بیت المقدس به مسلمانان حمله کردند. این جنگها با هدف حذف اسلام و قتل عام مسلمانان دو قرن به طول انجامید، با این وجود آغازگران جنگهای صلیبی به دلیل نیروی جهاد و شهادت طلبی آنان موفق نبودند.
در قرون ۱۵ و ۱۷ مسلمانان از روسیه تا قلب اروپای شرقی پیش رفتند و این مناطق را تحت استیلای خود درآورند. با این وجود، قرون ۱۹ و ۲۰ دوران رکود مسلمانان بود اما در عصر حاضر و دهههای اخیر، گرایش به اسلام و جمعیت مسلمانان رشد فزایندهای داشته است به گونهای که کم کم این اقلیت رو به رشد، به سمت و سوی نشستن بر کرسیهای قدرت جهانی حرکت میکند؛ انقلاب اسلامی ایران و آشکار شدن نشانههای بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه برای سیاستهای جهان خوارانهٔ استکبار جهانی به مثابه زنگ خطری بود که رفته رفته اسلام ستیزی را به سمت هجمه به مقدسات برد.
به رشتهٔ تحریر درآمدن کتاب «آیات شیطانی» از سوی فرد مرتدی چون «سلمان رشدی» و پشتیبانی غرب از این فرد را میتوان آغاز فاز جدیدی از ستیزه جویی با اسلام در قالب هجمه به مقدسات دانست. هجمهای که در ابتدا به نام آزادی بیان اتفاق افتاد و با حکم قاطعانهٔ حضرت امام خمینی (ره) و واکنش شدید مسلمانان جهان مواجه شد. با حادثهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. این هجمهها وارد فاز جدیدی شد؛ این بار نمایش اسلام هراسی از سوی گروه صهیونیستی «بیلدربرگ» طراحی و اجرا شد تا با کشتن ۳هزار نفر انسان بیگناه و نسبت دادن این حادثهٔ تروریستی به مسلمانان آغاز هجمهای گستره به مقدسات دین اسلام را کلید بزنند. پخته شدن این سناریو برای ورود به مرحلهٔ اجرا، ۹ سال طول کشید و بازیگر این نمایش غیر اخلاقی «تری جونز» کشیش گمنام آمریکایی بود. رسانههای غربی با بازتاب گستردهٔ اقدام موهن این فرد که عدم تعادل روانی وی از سوی دخترش نیز تأیید شد، اثبات کردند این سناریو اهداف از پیش تعیین شدهای دارد که رسانهای شدن این عمل شنیع نیز یکی از بخشهای سناریوی اهانت به مقدسات بود. این جریان شنیع اما همچنان ادامه دارد و هر از چندگاه، شکستن خط قرمز مقدسات و هجمه به مبانی اعتقادی مسلمانان را شاهد هستیم.
از آزادی بیان تا آزادی نقض کرامت انسانی
علم کردن پرچم دموکراسی و آزادی بیان یکی از توجیهات بیمنطق برای انجام اقدامهای غیر اخلاقی و رفتارهای موهنی چون هجمه به مقدسات است. آزادی بیان اما از دو واژهٔ «آزادی» و «بیان» تشکیل شده است. آزادی به معنای بروز آن چیزی است که انسان میفهمد و میخواهد و بیان نیز به معنای اظهار کردن است. آزادی بیان، یعنی هیچ کس مانع اظهار دیگران نشود. اما باید دریافت این آزادی برای بیان چه چیزی است. منشأ حق آزادی، کرامت انسان است یعنی انسان به واسطهٔ عقل میفهمد پس کرامت دارد و به واسطهٔ همین کرامت، حق دارد فهم خویش را بازگو کند. آزادی بیان به شرط فکر به عنوان یک دست آورد متعالی انسانی جایز و محترم است. چون فکر ارزشمند است، بیان آن نیز مجاز بلکه لازم است اما اگر کسی به جای بیان اندیشه و فکر که بالاترین محصول کرامت و کمال آدمی است، فحش، ناسزا، طعن و لعن اظهار و اشاعه دهد، آیا این هم محترم و مجاز است؟ آیا فحاشی، ناسزاگویی، توهین و لعن، اصلاً دارای ارزش هست تا لازم باشد یک فرد آن را بیان کند؟!
تمام اینها در شرایطی است که اسلام آن قدر برای کرامت انسانها ارزش قائل است که به فرمودهٔ قرآن «… من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانّما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا؛ هر کس فردی را بکشد، گویی همهٔ مردم را کشته است و هر آنکه فردی را زنده کند، گویی همهٔ مردم را زنده کرده است.» [۱] حیثیت، آبرو و نقض حریم حیثیتی انسانها به اقتضای همان حرمت و ارزش ذاتی، بسیار بالا است.
پشت پردهٔ عبور از خط قرمز مقدسات
ریشهٔ چرایی عبور استکبار از خط قرمز مقدسات دینی را باید در روابط قدرت – دانش مورد بررسی تاریخی قرار داد. در ورای این بررسی میتوان دستهای پشت پرده در طراحی و اجرای این سناریو را شناسایی کرد و دستمان میآید چه کسانی از تقدس زدایی و هجمه به مقدسات، سود میبرند. این در حالی است که بسیاری از مقامهای دینی و سیاسی غرب همچون «ادموند اشتویبر»، رییس حزب مسیحی سوسیالیست آلمان و «جورج جانیزفاین»، نمایندهٔ ویژهٔ پاپ بندیکت شانزدهم، آشکارا از اسلامی شدن قارهٔ اروپا و ذوب شدن هویت مسیحی جوامع غربی، هشدار دادهاند.
سهم صهیونیستها از تقدس زدایی
جنایات و نقض آشکار حقوق بشر از سوی صهیونیستها و کشتار وحشیانهٔ مسلمانان فلسطین و نوار غزه نیز اگر کانون توجه مردم جهان شود، میتواند موجب انزجار و محکومیت جهانی رژیم اشغالگر قدس گردد، بنابراین شکلگیری امواج اسلام هراسی و اسلام ستیزی در کنار تقدس زدایی و هجمه به مقدسات، میتواند منافع آنان را تأمین کند. صهیونیستها نیز با بهرهبرداری از این موج به وجود آمده توانستهاند امواج ضد یهودی و یهود ستیز موجود در جوامع غربی را به جریانهای اسلام ستیز تبدیل کنند و خود در حاشیهٔ امن قرار بگیرند. همچنین رژیم صهیونیستی از این فضا به بهترین وجه در سرکوب وحشیانهٔ فلسطینیها بهره گرفت تا اقدامهای غیر انسانی خود را، در جوامع غربی موجه نشان دهد.
اهداف هجمه به مقدسات
بدون شک هجمه به مقدسات به منظور تقدس زدایی از چهرهها و نمادهای مذهبی، اهداف متعددی را دنبال میکند. این حرمت شکنیها و عبور از خط قرمز تقدس ادیان و به ویژه اسلام امری است که با برنامهریزی دقیق و حتی پیشبینی واکنش احتمالی گروه هدف صورت میگیرد. چنین هجمههایی گاهی در سطح جهان اسلام اتفاق میافتد و گاهی قلب شیعیان را نشانه میگیرد. به هر صورت اما اهداف مهمی در پس پردهٔ این حرکتها، پنهان است. بخشی از این اهداف را در ادامه بررسی میکنیم.
۱. دشمنی خیالی برای توجیه سیاستها؛
بازنمایی غرب از شرق، نه بر واقعیت جوامع مدرن شرقی بلکه بر تفاسیر متنی و ذهنی استوار هستند. به دیگر بیان، غرب برای تثبیت خود و تقویت مبانی هویتی خود به «دشمن» نیاز دارد؛ دشمنی که زمانی کمونیسم و شوروی ایفای نقش آن را به عهده داشتند و پس از فروپاشی شوروی، «جهان اسلام» گزینهٔ مناسبی برای ایفای این نقش به شمار میرود. واقعهٔ ۱۱ سپتامبر با طرح خطر تروریسم اسلامی به سرعت این خلأ را پر کرد و جوامع غربی حول محور مقابله با این خطر فزایندهٔ جدید، منسجم شدند. بنابراین خطر اسلام و مسلمانان به عنوان اصلیترین خطر برای امنیت، فرهنگ و تمدن غربی مطرح شد و توسط رسانهها و مجامع تولید کنندهٔ فرهنگ و رفتار جوامع غربی مورد بهرهبرداری قرار گرفت و به صورت «دشمن خطرناک»، جایگزین خطر کمونیسم و شیطان شوروی شد.
از همین رو جهان اسلام باید متحجر، غیرعقلانی، جزمی، عقب مانده، واپسگرا و خشن معرفی و پذیرفته شود و اینها مبانی شرقشناسی غرب گردید. از سوی دیگر مردم غرب نیز اطلاعات دقیق و جامعی نسبت به دین اسلام و مسلمانان ندارند و این ناآگاهی زمینه را برای پذیرش تصویری که دولتهای غربی از آنها ارایه میدهند، فراهم میسازد.
۲. کاشت بذر کینه از مسلمانان در جهان؛
برای کاشتن بذر نفرت و کینه از مسلمانان، اقدامهای خشونت باری نظیر بمبگذاریها، قتلها و جنایتها به نام اسلام در اقصی نقاط جهان صورت میگیرد و موجب نفرت و کینه از مسلمانان میگردد. بهرهبرداری تبلیغاتی از این ماجرا، بزرگ کردن و طرح دایمی چنین صحنههایی در رسانههای بینالمللی به عنوان معرفی اسلام و مسلمانان، بیانگر دسیسه بودن چنین اتفاقهایی است. اما به هر صورت میوهٔ بذر کینهای که از اسلام و مسلمانان در دل سایر ملتها کاشته میشود گاهی به شکل هجمه به مقدسات خودنمایی میکند.
۳. انحراف امواج بیداری اسلامی؛
جریانهای انحرافی نیز یکی از کارآمدترین ابزارها برای نفوذ به ادیان الهی است. به عبارت دیگر با انحراف در دین و پدید آمدن نحلههای کاذب، زمینه برای انشقاق در دین فراهم میآید و میتواند غرب و صهیونیستها را به هدف نهایی از بین بردن دین اسلام نزدیک کند. رفتارها و منش افراطی فرقههای دست پرودهٔ نظام سرمایهداری غرب، موجب بیاعتمادی مردم نسبت به دین میشود. این فرقههای انحرافی و افراطی میکوشند بر امواج قدرتمند احیای هویت و قدرت مسلمانان در عصر حاضر، حاکم شوند و با به خشونت کشاندن امواج مقاومت بیداری اسلامی، مسلمانان را از راه اصلی خود منحرف سازند. یکی از آفتهای این گروههای انحرافی، فراهم آمدن زمینه برای هجمه به مقدسات است.
۴. به انحراف کشاندن «هویت یابی» مسلمانان؛
اگر چه تقدس زدایی و هجمه به مقدسات دینی از زوایای مختلف قابل بررسی است اما نمیتوان کتمان کرد روی آوردن دشمنان ادیان به این رفتار غیر اخلاقی نشانهٔ ضعف و ناتوانی آنها بوده است. توهین و توطئه از پایان منطق آغاز میشود. هرگاه منطق پایان میگیرد، فحاشی و توهین شروع میشود و سناریوی تقدس زدایی توهین به مقدسات اسلام نیز با نخستین جرقههای بیداری اسلامی و «هویتیابی مسلمانان» آغاز شد و این جریان همچنان برای منحرف کردن هویتیابی مسلمانان ادامه دارد. قرون ۱۹ و ۲۰ عصر رکورد مسلمانان بود اما با انقلاب اسلامی ایران هویتیابی مسلمانان سرآغازی دیگر گرفت و این موضوع با یاد آوری اقتدار مسلمان در قرنهای گذشته، غرب را به وحشت انداخته است بنابراین آنها در صدد اجرای جریانهای تقدس زدایی برای انحراف جریان بیداری اسلامی بر آمدند.
۵. اختلاف میان ادیان و جنگ تمدنها؛
از سوی دیگر هجمه به مقدسات ایجاد اختلاف بین مسلمانان و همچنین مسلمانان و ادیان دیگر را نشانه گرفته است. همان گونه که اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان از سوی یک کشیش کلیسای کاتولیک اتفاق افتاد و میتوانست منجر به بروز اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان شود اما با واکنش هوشمندانهٔ مسلمانان و رهبران این دین بزرگ، تیر طراحان این سناریو به سنگ خورد.
۶. تقدس زدایی، عادی سازی و سنجش آستانهٔ تحمل مسلمانان؛
یکی از مهمترین اهداف پروژهٔ همجمه به مقدسات، تقدس زدایی، عادی سازی اهانت به مقدسات و سنجش آستانهٔ تحمل مسلمانان است. از منظر روانشاختی تکرار هر موضوعی به عادی سازی آن منجر میشود. در واقع میتوان هجمه به مقدسات را یکی از ابعاد جنگ نرم ارزیابی کرد و میزان واکنش به چنین رفتارهایی میتواند گام بعدی حرکت را مشخص نماید. به دیگر بیان، غرب میخواهد با عادی شدن اهانت به مقدسات، هویت دینی و اسلامی را به مرور زمان محو کرده و مسلمانان را نسلی بینام و نشان و بدون هویت سازد، در نتیجه آنان را پیرو ارزشهای غرب قرار دهد.
۷. تکوین اندیشهای جامع برای مبارزه با اسلام.
جریانهای تقدس زدایی از نمادها و شخصیتهای دینی میکوشند تا اسلام را الگوی عقب ماندگی و بیفرهنگی جلوه دهند و این گونه وانمود کنند که مبلغان مسلمان به آزادی بیان و عقیده، ایمان ندارند. در واقع در ورای این حرمت شکنی، غرب تقویت و تشکیل یک اندیشهٔ جامع و عمومی در زمینهٔ مخالفت با اسلام و مسلمانان را در سر میپروراند. بنابراین در حال حاضر، غرب به طور جدّی برای تفکیک جهان امروز به دو بلوک «شرق اسلامی تروریست» و «غرب مسیحی دموکراسی به اصطلاح متمدن» تلاش میکند و برای شلعهورکردن درگیریها با اسلام و رسیدن به اهداف، مسلمانان را دشمن اصلی خود قرار میدهند.
آیا این هجمهها ادامه مییابد؟
همان گونه که کتاب آیات شیطانی آخرین هجمه به مقدسات دینی نبود، تکرار هر از چندگاه این موضوع و ادامهٔ چنین روندی دور از انتظار نیست. با این وجود، تکرار چنین حرکتهایی ارتباط مستقیم با واکنش جهان اسلام دارد. بیتردید موضعگیری هوشمندانهٔ علما و به دنبال آنان مردم میتواند از ادامه یافتن هنجارشکنی و تقدس زدایی صورت گرفته، پیشگیری کند.
راهکار مقابله
واکنش و موضعگیری مسلمانان در برابر هجمه به مقدسات امری طبیعی و حتی لازم است اما این واکنشها باید از سوی علما مدیریت شود تا مبادا به اهداف مورد نظر طراحان چنین حرکتهایی منجر شود. به طور نمونه در برابر رفتار موهن کشیش آمریکایی یا سربازان آمریکایی در اهانت به قرآن کریم، موضعگیری مناسب سردمداران جهان اسلام در اعتراض به چنین حرکتی را شاهد بودیم ضمن آنکه این واکنش به اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان که شاید هدف اصلی چنین حرکت شنیعی بود، منجر نشد. بنابراین میتوان مواردی را برای مقابله با چنین حرکتهایی در نظر گرفت.
۱. آگاه سازی جهان اسلام در برابر شبهات؛
شاید یکی از دلایل اصلی این گونه تقدسزداییها، ناآگاهی افراد متدین جامعه در پاسخگویی به شبهات مغرضانهای است که با هدف هجمه به باورهای دینی مطرح میشود. این موضوع مسؤولیت علما و اندیشمندان را برای آگاه سازی جامعهٔ اسلامی، آشکارتر میسازد.
۲. افشای ماهیت حقیقی اسائه کنندگان؛
ستیزه جویی با مقدسات، بیانگر احساس خطر از ناحیهٔ قداست نمادهای اعتقادی است. در واقع غرب و صهیونیستها به عنوان صحنه گردان اصلی چنین حرکتهایی میدانند با گسترش باورهای دینی در لایههای مختلف اجتماعی و افشای ماهیت حقیقیشان، سقوط میکنند؛ درست مانند تجربهای که در بیداری اسلامی و سقوط دولتهای مصر و تونس شاهد آن بودیم. هتک حرمت و اهانت به مقدسات میتواند فرصتی برای افشای ماهیت مرتکبان چنین رفتارهایی برای تمام مردم دنیا باشد.
۳. پیگیری و پاسداری از «حق دینداری» به عنوان فطریترین حق بشر؛
وقتی در حقوق اساسی بشر، حق آزادی، حق آگاهی و حق برخورداری از صلح و عدل را به رسمیت میشناسیم و جامعهی جهانی و سازمانهای بینالمللی سعی میکنند از این حقوق دفاع و زمینهٔ برخورداری همهٔ آحاد بشر از آنها را فراهم کنند و همهٔ ملل، ناقضان این حقوق را مجرم میشناسند، باید عنصر اساسی و عمیقی مانند فطرت دینگرایی به عنوان «حق دینداری»، به رسمیت شناخته شده و پاس داشته شود. از این رو باید حقی به عنوان حق دینداری تعریف و از راه مجامع جهانی، پیگیری و تصویب گردد تا از رهگذر تمسک به آن، از تعرض به دین و دینداری و دینداران جلوگیری شود.
۴. انسجام و همبستگی گروهها و مذاهب مختلف اسلامی؛
انسجام و همبستگی گروهها و مذاهب مختلف اسلامی و داشتن موضع واحد و یکپارچه، توهین کنندگان را از رسیدن به اهداف خود ناکام میگذارد. به ویژه بزرگان و اندیشمندان جهان اسلام از آن رو که رهبری فکری جوامع دینی را بر عهده دارند، باید در حفظ انسجام اسلامی کوشا باشند.
۵. تعامل و تقریب مذاهب؛
گفتوگوی ادیان، بهبود روابط مسلمانان و غیرمسلمانان و زندگی مسالمت آمیز از مؤثرترین مؤلفههای پیشگیری از هتک حرمت مقدسات ادیان است. این تقریب در میان ادیان توحیدی و شیعه و سنی میتواند نقش مؤثری در برقراری صلح و شناخت صحیح پیروان ادیان مختلف نسبت به دین یکدیگر داشته باشد، در نتیجه جلوی بسیاری از پیش داوریها و سوء استفادهٔ فرصت طلبان گرفته شود.
۶. معرفی اسلام ناب به جهانیان.
ناآگاهی مردم دنیا به دلیل عملکرد ضعیف مسلمانان در شناساندن تعالیم صحیح به جهانیان زمینهساز توهین به مقدسات اسلامی شده است. در حالی که مسلمانان میتوانند از ظرفیت رسانهها و فضای مجازی برای تبلیغ و معرفی دین اسلام به سایر ملل و ادیان بهرهبرداری نمایند. به هر رو در صورت آگاهی مسلمانان و دیگر مردم جهان این گونه اهانتها نه تنها ضرری برای اسلام و جامعهٔ اسلامی ندارد که باعث شکست هر چه بیشتر دشمنان و اهانت کنندگان خواهد شد. (*)
پینوشت:
[۱]. سورهٔ مائده، آیهٔ ۳۲
Sorry. No data so far.