پنج‌شنبه 19 آوریل 12 | 15:27
درباره «سرمايه ‏دار دائم ‏الوضو با تسبيح دانه درشت»

غسل تعمید سوسیالیسم

اسماعيل نوده فراهانی

تصویر پروپاگاندایی اصلاح ‏طلبانه، انجام واجبات و مستحبات دینی را دارای دو کارکرد فردی و اجتماعی می‌‏داند. کارکردهای فردی بر دو نوع است: ۱- تسکین قلب و معامله برای خرید بهشت ۲- کسب آرامش و اعتماد به نفس دینی برای فرار از پوچی. چرا که از نظر جامعه‎‌شناسی دین، مهم‏‌ترین کارکرد خرافه، دین و جادو، همانا تفسیر و توجیه عالم مادی و تسکین روانی فردی و جمعی است.


اسماعيل نوده فراهانی– چندی پیش مطلبی از آقای محسن مهدیان با عنوان «سرمایه‏ دار دائم‏ الوضو با تسبیح دانه درشت» خواندم؛ به نظرم رسید نکاتی را درباره آن یادداشت به اطلاع ایشان و خوانندگان برسانم:

مطلب ایشان با یک جمله سنگین آغاز می‌‏شود: «سرمایه‎داری در ایران سرنوشت غم‎انگیزی دارد… پدیده سابقه‎داری… که به دلایلی، از حاشیه امن و عقبه پر قدرتی برخوردار است.» ایشان در حالی از سرنوشت غم‎انگیز سرمایه ‏داری در ایران سخن گفته‏ اند که ظاهراً چیزی از معنای سرمایه‏ داری نمی‌‏دانند.

فارغ از موافقت یا مخالفت با سرمایه‏ داری- به عنوان یک امر تاریخی و مدرن-، آنچه مسلم است بزرگ‌ترین دغدغه روشنفکران سکولار و مهم‏‌ترین سئوال جامعه‏‌شناسی ایرانی، علل عدم تحقق سرمایه‏ داری در ایران است.

همچنین، «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» اثر ماکس وبر یکی از مهم‌ترین متن‌های کلاسیک جامعه‌شناسی است. این اثر ابتدا به‌صورت یک مقاله دو قسمتی در آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی که وبر از سردبیرانش بود منتشر شد و بلافاصله بحث‌های زیادی را در محافل آکادمیک برانگیخت. انجمن بین‌المللی جامعه‌شناختی این کتاب را مهم‌ترین اثر قرن بیستم دانسته است. بنابراین مهم‏‌ترین ضعف نوشتار مزبور، ناتوانی در تمیز میان ثروتمند و سرمایه‏دار است.

در بخش دیگری از متن ایشان می‌‏خوانیم: «عنوان مقاله… به دو دلیل انتخاب شده است. اول… تصویری که در ذهن مخاطب ایجاد می‌‎کند [و] جامعه ما با این تعبیر… بیگانه نیست.»

بنده با ایشان درباره تصویری که از سرمایه‏ دار در ذهن عوام ایجاد می‌‏شود و جامعه ما نیز با آن بیگانه نیست، موافقم. اما تصویری که در ذهن مردم پدید می‌‏آید، ضرورتاً صحیح نیست. اتفاقاً تصاویر مورد نظر ایشان در دوره تسلط سیاست‏‌های شبه‏ سوسیالیستی دولت میرحسین موسوی و بعد‌ها در دوران اصلاحات در ذهن مردم ساخته شد. به عبارت دیگر، در مقطع نخست، حامیان اقتصاد شبه ‏سوسیالیستی، ناجوانمردانه مخالفان خود را متهم به سرمایه‏ داری و زالوصفتی نمودند و در مقطع دوم، همه گروه‏‌ها و اقشار مذهبی، مورد هجوم رسانه‏ای تجدیدنظرطلبان قرار گرفته و تصویرسازی شدند. از این جمله می‌‏ توان به تعرض به ساحت روحانیت (مثلاً در فیلم مارمولک)، بسیج (نان، عشق، موتور هزار)، بازاریان (دنیا)، و… نام برد. مهم‏‌ترین ویژگی این تصاویر موهن تأکید بر ظاهرگرائی و نمادسازی ارزشی و دینی (نظیر خیرات کردن، صدقه دادن، نذر کردن، نماز جماعت خواندن، هیئت برگزار کردن و…) است که مستقیماً در نوشتار فوق مورد استناد قرار گرفته است.

تصویر پروپاگاندایی اصلاح ‏طلبانه، انجام واجبات و مستحبات دینی را دارای دو کارکرد فردی و اجتماعی می‌‏داند. کارکردهای فردی بر دو نوع است: ۱- تسکین قلب و معامله برای خرید بهشت ۲- کسب آرامش و اعتماد به نفس دینی برای فرار از پوچی. چرا که از نظر جامعه‎‌شناسی دین، مهم‏‌ترین کارکرد خرافه، دین و جادو، همانا تفسیر و توجیه عالم مادی و تسکین روانی فردی و جمعی است.

کارکرد اجتماعی دین نیز عبارت است از: ۱-کسب منزلت اجتماعی (که از طریق ساخت مسجد، مدرسه، حسینیه و… و به طرزی ریاکارانه محقق می‌‏شود) ۲- ساماندهی جامعه و احراز جایگاه سیاسی (که در گفتمان روشنفکری، دین در جمهوری اسلامی ناتوان از این امر و گرفتار در چرخه رانت‏ خواری و دلالی است که با خانه‏‌های مجلل و خودروهای صد‎‌ها میلیونی عینیت می‌‏یابد).

البته واضح است که نگارنده متوجه مفروضات گفته‏‌های خود و پیامدهای آن‏‌ها نیست. چرا که مهم‏‌ترین پیامد این موضوع، توصیه به انجام اعمال خیر در قالب NGO و به نیت کاهش آلام بشری بدون انکار یا تأیید وجود معاد و بهشت و جهنم است.

بنابراین دومین ضعف نوشتار مزبور، گرفتاری در چارچوب تصاویر برساخته توسط ارباب قدرت است. البته این تذکر، به معنی، عدم وجود بازاری زالو صفت نیست؛ بلکه سخن از «همه را با یک چوب راندن» است. به سخن دیگر، مگر مدیر، کارگر، کارمند، روزنامه ‏نگار، سیاستمدار، استاد دانشگاه و… سودجو و عافیت‏ طلب و نان به نرخ روز خور کم است؟

مهم‏‌ترین معضل متون احساسی و در نتیجه غیرعقلانی مانند نوشتار مذکور، ساختن تصاویر یکدست و قابل تعمیم‏ ۹۹/۹۹% بر اساس تجربه زیسته است که منجر به بروز دیدگاه ‏های خصمانه میان اقشار گوناگون و نوعی اخلال در امنیت روانی جامعه شده است. جالب است بدانید که در چارچوب دیدگاه ساده ‏اندیشانه فوق، مشاغل آزاد، مشاغل دولتی را به رشوه ‏خواری و مشاغل دولتی، مشاغل آزاد را به سودجویی و مشاغل یدی، مشاغل فکری را به بیکاری و اتلاف وقت و مشاغل فکری (کار‌شناسی)، مشاغل یدی را به جهالت و افراد تحصیل‏کرده، تحصیل‏ نکردگان را به نداشتن سرمایه فرهنگی و تحصیل‏ نکردگان، تحصیل‏ کردگان را به اِ وا خواهری و بی‌‏عرضگی و… متهم می‌‏کنند و این همه صحیح و منصفانه نیست.

در بخش دیگری از متن ایشان آمده است: «رفتار این سرمایه‎دار در هر دو عرصه خطرناک‎‌تر از سرمایه‎دار کرواتیِ است که زنجیر طلا بر گردن می‌‎آویزد. و البته چنین کاراکتری به‎دلیل ویژگی‎‎های فردی و اجتماعی که دارد در حال تبدیل شدن به یک نحله و سبک زندگی است و روزبه‎روز بر تعداد این‎گونه افراد افزوده می‌‎شود.» عبارت فوق بهترین دلیل صحت فرض ما و رد امکان بدبینی است. چرا که بلافاصله نتیجه می‌‏گیرد کاراک‌تر و سبک زندگی فردی که اهل عبادت نیست و ظاهر غیراسلامی نیز دارد، اگر چه در حال گسترش باشد، لاجرم در موقعیت بر‌تر و کم‏خطری قرار دارد.

در بخش بعد، نگارنده محترم پای روایات گزینش ‏شده را به میان می‌‏ کشد و برای کودک گل‏ فروش اشک ماتم می‌‏ریزد و رابین‏ هود و «سرمایه‏ دار» قصه ما را متهم به خوردن مال یتیم و کلاه ‏شرعی و… می‌‏کند.

داستان ادامه پیدا می‌‏کند تا به مسائل روز می‌‏رسیم: «مفهوم این حکایت تاریخی در اقتصاد سیاسی امروز قابل‎ مشاهده است. جریان سرمایه‎ای که با عمل به مستحبات و نذری و مجلس گرفتن، خود را بی‎نیاز از تکالیف اصلی می‌‎بیند…. [و]… هر روز رانتی‎‌تر از گذشته [می‌‎شود]. اثر اجتماعی زندگی این فرد نیز رفع‎کننده تناقض ارزش‎‎های اخلاقی با سبک زندگی سرمایه‎داری است. این نوع زندگی نگاه انتقادی به سرمایه‎داری را تبدیل به غبطه خوردن و انگشت حسرت گزیدن می‌‎کند. این نوع سرمایه‎داری است که مصلحت را آن‎چنان فربه می‌‎کند که حاضر است با «خوداجتهادی» و در هر زمانی به قاعده «اکل می‌ته» با آمریکا هم پای میز مذاکره بنشیند.»

از این‏جا مشخص می‌‏شود که نگارنده ارجمند احتمالاً با آقای هاشمی و حزب کارگزاران محاکات می‌‏ کرده است. اما آقای هاشمی طرفدار سرمایه‏ داری به معنای دقیق آن است که اتفاقاً در ایران ریشه نداشته است. به همین دلیل منتقدان، دوران سازندگی، را به تاچریسم تحویل و تأویل می‌‏کنند. و طبیعتاً پایان شبه ‏سوسیالیسم و تاچریسم، نئولیبرالیسم را به عنوان نقطه اتصال تمام مدرنیست‏‌ها مطرح می‌‏سازد و البته ما درباره میزان و اصل صحت و سقم «بی‎ام‎و ۲۰۰ میلیون تومانی… و… کت شلوار برنددار یک میلیون تومانی… و… عطر ۵۰۰ هزار تومانی… و… طلا و چادر همسر و یا همسران… و… برگزاری عروسی در دُبی… و… چار‌تر هواپیما… و… موسیقی مجاز… و… سفر‎های سالیانه‎ مکه و مدینه و آنتالیا… و… آپارتمان زعفرانیه‎اش با متری ۱۱ میلیون تومان، با استخر معلق و آشپزخانه مرکزی و باغ پرندگان» نظری نمی‌‏دهیم.

غرض، تفکیک «جریان مذهبی و ریشه‏ دار بازار سنتی» از «جریان نوکیسه و بی‏ ریش و ریشه‏ ی دست پنهان بازار» و تفکیک «اقتصاد مردمی و مردمی ‏سازی» از «اقتصاد خصوصی و خصوصی یا شخصی‏ سازی» بود که در هر سه دوره سازندگی، اصلاحات و مهرورزی مورد بی‏ مهری قرار گرفتند و سرنوشت تولید ملی را به این‏جا رساندند که می‌‏بینیم.

 

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.